یوفا نیوز : حالا همه میدانند اشکان دژاگه، هافبک – فوروارد هرتابرلین یک ایرانی است. هر چند آن اوایل عدهای او را یک پاکستانی میدانستند! اشکان متولد ۵ جولای ۱۹۸۶ است. در تهران به دنیا آمده؛ شهری که مدتهاست دلش برایش تنگ شده: «۵ سالی است که نیامدهام ایران. فکر نکنم به این زودیها بتوانم بیایم.» برای معرفی دژاگه باید به عقب برگشت، به ۱۱ سال پیش. برای توصیف او در آن سالها، پسری را تجسم کنید که خیلی توی لک بود و از فوتبال بدش میآمد. اردشیر برادر بزرگش میگوید: «به زور فوتبالیستش کردیم!» و اشکان ادامه میدهد: «البته بیشتر از اینکه بدم بیاید از زد و خوردهایش میترسیدم. چند بار که رفتم بازی اردشیر را ببینم، فوتبالشان بیشتر شبیه فوتبال آمریکایی بود!» اما ترس اشکان خیلی زود ریخت: «اگر اردشیر نبود هیچ وقت فوتبالیست نمیشدم. آن موقع در تیم «رنی کندورفر» بازی میکردم. یک روز مرا زوری برد سر تمرین تیمشان، یادم میآید که پدرم هم اصرار میکرد.» اشکان سخت یادش میآید که در اولین تمرین چه گذشت ولی هنوز در خاطرش مانده که جز گرم کردن، کار دیگری انجام نداد. اما بعداً وضعیت تغییر کرد و عشق به فوتبال ناگهان در او جان گرفت. برای پیشرفت اشکان، کندورفر تیم کوچکی بود: «البته مدیون این تیم هستم.از آنجا به تیم A.T.B رفتم. اما خیلی آنجا نماندم چون تیم «تنیس بوروسیا برلین» چند ماه بعد مرا خواست.» اشکان در این سالها پیشرفت محسوسی داشت. او به خاطر بازیهای خوبی که در این تیم انجام داد، توجه باشگاه بزرگ شهر برلین، هرتا را به خود جلب کرد: «اردشیر در تیمهای پایه هرتا بازی کرده. او اصرار داشت به این تیم بروم.» اشکان تا پیش از سال ۲۰۰۰ به تیم نوجوانان این باشگاه پیوست. این تازه اول کار بود چون او مدام «جفت شش» میآورد. در سال ۲۰۰۰ او به تیم نوجوانان آلمان دعوت شد؛ اتفاقی که میگوید در زندگی فوتبالیاش جرقهای بزرگ بود: «به جام ملتهای نوجوانان اروپا رفتیم…» ۴ سال بعد، نمودار پیشرفت اشکان سیر عادیاش را طی کرد. او از تیم نوجوانان به تیم جوانان هرتا منتقل شد. ۱۹ سال بیشتر نداشت اما خوششانسی ول کناش نبود! «تازه این اتفاق افتاده بود که دیتر آیلتس، سرمربی تیم زیر ۱۹ سالههای آلمان با من تماس گرفت و گفت از نظر بدنی خودت را آماده کن.» این تماس بیهوده نبود. به زودی، زمانی که لیست تیم زیر ۱۹ سالههای آلمان برای جام ملتهای اروپا در سوئیس اعلام شد، نام اشکان دژاگه هم به چشم میخورد. چه احساسی داشتی؟ یک احساس بزرگ! تازه رفته بودم جوانان هرتا. شرایطم عوض شد. مربیان به من اهمیت بیشتری میدادند. خب، من تجربه زیادی نداشتم. در سوئیس بازی کردی؟ اغلب بازیها بودم. هافبک وسط بازی میکردم. گل نزدم ولی چهار پاس گل دادم. سابقه بازی در تیم نوجوانان آلمان را هم که داری؟ بله، سال ۲۰۰۰ با این تیم قهرمان اروپا شدیم. لذتبخش بود. این اولین افتخار زندگی فوتبالیام محسوب میشود. در آلمان به تیمهای پایه زیاد اهمیت میدهند؟ فضای کار زیاد است. امکاناتی که در اختیار تیمهای پایه میگذارند، فوقالعاده است. همه چیز روی برنامه پیش میرود. مربیان مختلف ملی بازیها را میبینند. اگر خوب باشی، اسمت در ذهنشان میماند. داستان حالت بهتری پیدا کرد: «من همان سال توانستم پیراهن دوم باشگاه را هم به تن کنم.» برای اشکان دژاگه اوضاع بر وفق مراد پیش میرفت: «در تیم جوانان هرتا با شلنگن کار کردم که از سوی کارستن هاینه در لیست تیم دوم هرتا هم قرار گرفتم.» سال ۲۰۰۴ اشکان پرش عجیبی داشت؛ ۱۱ گل برای تیم دوم باشگاه زد تا هرتا برای حفظش هر کاری بکند. آنها در سال ۲۰۰۵ متقاعد شدند که او را در لیست تیم اصلی هرتا هم جای دهند. با این حال او اوایل بیشتر نیمکتنشین بود اما: «اواخر فصل، تیم با ماینس بازی داشت و بانتیچ، فوروارد تیم مصدوم بود. مربی من را در ترکیب اصلی گذاشت. وقتی وارد زمین شدم قیافه طرفداران نشان میداد که از دیدن من چقدر تعجب کردهاند!» اشکان در آن بازی ۸۵ دقیقه بازی کرد و چند بار دیگر هم فرصت بازی پیدا کرد تا امسال در تیم اول هرتا به مهرهای قابل اتکا تبدیل شود. او از هفته دهم رقابتها به ترکیب اصلی هرتا راه یافت و دیگر نتوانستند او را بیرون کنند! «من قبل از فصل خیلی خوب با تیم تمرین کردم. شک نداشتم که فالکو گروس به من بازی میدهد. همان روزها با هم صحبت کردیم و گفت من به بازیکنی نیاز دارم که تحرک خط حمله تیم را بالا ببرد…» و این اتفاق رخ داد؛ اشکان دژاگه در هفتههای بعد هم در ترکیب ثابت این تیم قرار گرفت. اوج کار او مقابل «آلمانیاآخن» بود؛ زمانی که گل برتری تیماش را به ثمر رساند تا آن عکس تاریخی برای همیشه در ذهنها ثبت شود: «این گل برایم اهمیت زیادی داشت چون آن را در ورزشگاه خانگی هرتا به ثمر رساندم. این گل واقعاً لذتبخش بود ولی اوج پیشرفت من نیست. کار من تازه شروع شده. اصلاً دوست ندارم که بگویند تو فوقالعاده هستی. میخواهم بشنوم که میگویند از نظر بدنی آماده نیستی و هنوز شایستگی حضور در ترکیب ثابت را نداری. شک ندارم که در این حالت پیشرفت خواهم کرد.» *** سوال اساسی این است: «ایران یا آلمان؟» در توضیح صورت مسئله، باید گفت: اشکان دژاگه تیم ملی ایران را انتخاب میکند یا آلمان را؟ یک سال و نیم پیش، انتخاب او ایران بود. میگفت، تیم کشورمان برایش جایگاه ویژهای دارد. بعد از حضور «فریدون زندی» در تیم ملی، شایعه دعوت دژاگه هم شکل گرفت. آن روزها، «برانکو ایوانکوویچ» از طریق مدیر برنامههای مهدویکیا در آلمان، به گوش دژاگه رسانده بود که باید در اردوی انگلیس ایران را همراهی کند. «بله، آقای فاضلی اول با پدرم صحبت کرد، بعد با خودم. من شک داشتم که میتوانم برای ایران بازی کنم یا نه. در تیمهای پایه آلمان سابقه بازی داشتم، اما فاضلی گفت مشکلی نیست.» قول و قرارها گذاشته شد. اشکان باید قبل از جامجهانی، از آلمان به انگلیس میرفت تا در اردوی تیم ملی تست بدهد؛ تنها مانده بود یک OK نهایی. اما این OK به واسطه فشار روزنامههای مخالف، هرگز داده نشد: «من منتظر ماندم. فکر میکردم قطعی باشد. نیاز بود فدراسیون ایران به باشگاه هرتا نامه بزند چون موافقت آنها شرط بود ولی هرگز این کار صورت نگرفت.» با برانکوصحبت نکردی؟ نه، فقط با فاضلی ارتباط داشتم. البته قرار بود قبل از اردوی انگلیس تلفنی با هم صحبت کنیم ولی نمیدانم چه اتفاقی افتاد. میدانی که بعضی از روزنامههای ایران مخالف بودند؟ یک چیزهایی شنیدم ولی قرار نبود از همان اول فیکس ایران باشم. باید تست میدادم، شاید برانکو از بازی من خوشش نمیآمد. بعد حضور تو در تیم زیر ۲۰ سالههای ایران مطرح شد، آن هم با تست فنی! همراه تیم جوانان آلمان در ایرلند بودم که این خبر به گوشم رسید. تعجب کردم. من در هرتا بازی میکردم و فیکس تیم دوم باشگاه بودم. در تیم جوانان آلمان هم ثابت بازی میکردم ولی باید تست میدادم! پدرم خیلی عصبی شده بود. گفت اجازه نداری حتی به پیشنهادشان جواب بدهی. دوستانت چه میگفتند؟ تا قبل از شروع جام جهانی، همه فکر میکردند من در آلمان برای ایران بازی میکنم. اینجا، روزنامهها خبرش را نوشتند. پیشنهاد دوم ایران خندهدار بود. هنوز این سوال وجود دارد؛ انتخاب تو ایران است یا آلمان؟ افراد زیادی این سوال را از من میپرسند. باور کنید هنوز تصمیمی نگرفتهام. فکر کردن در این مورد سخت است. قبل از جام جهانی ایران را انتخاب کردم ولی آنها مرا نخواستند. شانس حضور در تیم ملی آلمان را داری؟ الان فوتبال آلمان به جوانها اعتماد میکند. ولی این را فراموش نمیکنم که یک ایرانی هستم. گذشت زمان برایم مهم است. باید ببینم در آینده چه اتفاقی میافتد… *** حالا میرسیم به ایستگاه آخر؛ اینکه اشکان دژاگه را بیشتر بشناسیم. بدانیم الگویش کیست، از چه تیمی خوشش میآید و به چه چیزهایی علاقه دارد؟ او برخلاف شایعات اخیر، پدر و مادری آلمانی دارد. ورزش دومش شناست. وقت آزاد کم دارد، اگر هم داشته باشد موسیقی را بر هر چیزی ترجیح میدهد. اشکان از دو سبک موسیقی خوشش میآید: RNB وSOUI. فیلم مورد علاقهاش هم «فوریزی» است! برای گفتن معنی اسمش به فارسی، چند دقیقه مکث می کند: «خب، فکر کنم معنی فارسیاش بشود خون ریختن. (مادرش از آن طرف میگوید: خونریزی!) این خیلی جالب است که بدانی او در هرتا بیشتر با کی میپرد:«کوین بواتینگ. از تیم جوانان هرتا با هم شروع کردیم. کوین خوشسفر است. همیشه با هم هستیم و هیچ مشکلی نداریم. او بهترین دوست من است.» اشکان یک دوست خوب ایرانی هم دارد: «ساسان گوهری. با هم ارتباط داریم. در تیم دوم هامبورگ است. شک نکنید سال بعد برای تیم اصلی باشگاه بازی میکند.» میماند الگوی فوتبالی؛ بدون مکثی میگوید: «تیری هانری» بعد یادش میافتد که نام «رونالدینیو» را نگفته: «از بازی او هم لذت میبرم. فوقالعاده است.» هرتا را نباید فراموش کرد. اشکان سوال آخر را بدون عجله جواب میدهد: «دوست دارم با این تیم به بالاترین سطح حرفهای برسم. در برلین هم راحت هستم. دوستان زیادی دارم و خیلی سخت است که از اینجا بروم.»